مدیتیشن پاکسازی ذهن

سلام مدیتیشن پاکسازی ذهن عالی هست واقعا دهد از خاطرات تلخ گذشته پاک میکنه همه چیز دقیق و حساب شده هست من لذت بردم وکلی بازخورد دارم یکی از این بازخوردها آرامشی هست که بهش دست پیدا کردم و دوم ذهنم خیلی باز شده خیلی از اتفاقات میتونم تو خواب ببینم ارتباطم با ضمیر ناخود آگاهم عالی شده در ضمن خیلی از لحاظ ذهنی پذیرشم رفته بالا و خیلی راحت با مسائل کنار میام و حلشون میکنم
پیشنهاد میکنم شما هم استفاده کنید عالی هست تجربه با ارزشی هست .شاد باشید

سلام و درود ، من از خدای خودم ممنونم که عزیز بزرگواری همچون خانم کریمی استاد بزرگوار را سر راه من قرار داد تا به آگاهی و خودشناسی محض برسم، من از مدیتیشن صبحگاهی استفاده کردم بسیار عالی و حساب شده و علمی طراحی شده بود، اینکه فرصتی ایجاد می‌کند که با ذهن ناخودآگاه دوست شویم و اینکه به عالی ترین شکل به عمق ذهن وارد می شویم و با صحنه های جذاب و آرامش بخش روبه رو می شویم و آرامشی درونی میگیریم بسیار عالی و شگفت انگیز هست، ممنون از وقت که صرف شد و این مدیتیشن را به عالی ترین شکل طراحی کردین خدایا شکرت
تندرست و مانا باشند.

سلام عزيزم صبحتون بخیر، مدیتیشن امروز خیلی عالی بود اولش نمیتونستم تمرکز کنم ذهنم همش میرفت اینور و اونور اما توی بالن دیگه حواسمو جمع کردم تنش هارو خارج کردم از کف دستم و از بدنم بعد خارج شدن همشون مثل یک بادکنک فشفشه ای دنباله دار به سمت آسمون رفتم و جالب بود با همون حال بادکنکی از سقف وارد آسانسور شدم و آنجا خودم شدم متصدی رو بغل کردم آسانسور پر از نور صورتی بود توی مسیر کلی با متصدی صحبت کردم و رویابافی کردم،. به دشت رسیدم باد خنکی میومد روی دشت شروع به پرواز کردم و رفتم آن انتهای دشت که دریا بود لباسمو درآوردم و وارد دریا شدم اول سربالا روی سطح آب خوابیدم نور خورشید از آن بالا به صورتم می‌تابید و من رها روی آب بودم گرما و آرامش دلنشینی داشت، برگشتم توی آب و شروع به شنا کردم دریا خیلی آروم بود کف دریا رفتم چقدر آن زیر رنگارنگ و قشنگ بود پر از ماهی های رنگی صدف و مرجان‌های رنگی خیلی حس آرامش و قشنگی داشت تلقین ها شروع شده بود و من همونجور در حال شنا تکرارشون میکردم تلقین ها تمام شد دلم نمیخواست از آن همه قشنگی جداشم، اومد بیرون لباس هامو پوشیدم و به طرف آسانسور رفتم، عجیب آن دریا حالمو خوب کرده بود و توی آسانسور پر از آرامش بودم و حتی بعد از تمام شدن مدیتیشن این آرامش همچنان همراهم اومده بود

سلام عزيزم روزتون بخیر من امروز مدیتیشن صبحگاهی رو که انجام‌ میدادم عجیب یک سری از تنش‌ها حاضر نبودن از بدنم خارج بشن خیلی محکم گفتم باید برید حاضر نیستم شمارو با خودم توی آسانسور ببرم، تنش هارو خارج کردم و بالاخره رها شدم توی آسمون به طرف آسانسور رفتم گل مریم منتظرم بود بغلش کردم آسانسور حرکت کرد دیدم یک عالمه بادکنک آورده گفت بیا اینارو باد کنیم همش بادکنک های گرد کوچیک بودن شروع کردیم باد کردن همونجور هم داشتم براش از کارهای امروزم که عالی انجام میشن میگفتن تمام آسانسور پر از بادکنک های رنگی بود به دشت رسیدیم در آسانسور که باز کل دشت شد پر از بادکنک هایی رنگی که بادکرده بودیم خیلی قشنگ بود همه جا خود کودکمو دیدم که دنبال بادکنک ها توی دشت میدوید خودمم رفتم و باهاش شروع کردم دویدن وسط بادکنک ها دنبال یک بادکنک قرمز بودیم می‌دیدویدیم و میخندیدیم خیلی شاد و خوشحال بودیم تلقین ها که شروع همونطور که بازی میکردیم منم با صدای بلند تلقین هارو تکرار میکردم حس وحالم عالی بود وقتی تلقین ها تمام شد کودکم رو بین بادکنک ها رها کردم و به طرف آسانسور برگشتم و اومدم تا یک روز عالی رو برای خودم رقم بزنم🥰🥰

سلام استاد عزیزم وقت تون به خیر، من پاکسازی شبانه را که هر شب انجام می‌دادم همون اولها خواب میرفتم. خدا رو هزاران مرتبه شکر به مرور به لطف خدای مهربون که شما را وسیله قرارداده داره حالم وحال زندگیم، بهتر میشه. خدارو هزاران مرتبه شکرت بابت وجود و حضور شما و گروه آراستگی ذهنی و شکر گذاری توی زندگیم.
درضمن الان دو روز هست دارم پاکسازی صبح گاهی راهم انجام میدم. امیدوام به این بود که توی این پاکسازی دیگه تا آخر بیدار بمونم، ولی توی پاکسازی هم همو ن اوایل خواب رفتم. ولی این راحس کردم که به لطف خدای مهربونم،باانجام این تمرین وقتی دوباره ازخواب بیدارمیشوم. حالم بهتر ازقبل هست وسرحال ترم وآرامشم بیشترهست.
جرأت نمیکنم بعد ازخواب دوم انجام بدهم میترسم دوباره خواب بیفتم دیگه به کارهای مدرسه نرسم.
ولی خداروشکر صداتون آرامش عجیبی داره.
خیلی دوستتون دارم.

سلام استاد عزیزم خانم کریمی با گذراندن دوره هایی که شما برایمان گذاشتید وانجام. مدیتیشن پاکسازی، آقام خدارو هزاران مرتبه شکر درصد بیشتر سلامتی اش رابه دست آورده.اتفاقات عالی توزندگیم آن داره رخ می دهد خدارو هزاران مرتبه شکرت. بابت همه چیز وبابت حضورشما توی زندگیم که خداشماراو گروه ودوره های آراستگی ذهنوگروه شکرگذاری را سرراهم قرارداد. 💐💐

سلام خانم کریمی عزیز روزتون بخیر من امروز صبح زود باید میرفتم بیرون 10 دقیقه ای بیشتر تایم نداشتم ووقت نداشتم فایل مدیتیشن رو بزارم باز اومد خودم دراز کشیدم چشمامو بستم و توی ذهنم با صدای شما همراه شدم و مدیتیشن رو شروع کردم تنشهارو کامل از کف دستم وبدنم خارج کردم و رها وآزاد توی آسمون شدم، سوار آسانسور که شدم باز دیدم متصدی کل آسانسور رو برام پر از گلهای رنگی کرده کلی حس وحال خوب گرفتم عطر گلهارو کامل حس کردم توی مسیر کلی با متصدی صحبت کردم و با هم کلی روزهای قشنگ آینده رو ترسیم کردیم به دشت که رسیدم خیلی حالم عاالی بود دلم کشید برم زیر آبشار رفتم آنجا زیر آب جالب بود که آب گرم بود ومثل قبل خنک و سرد نبود خیلی راحت زیر آبشار ایستاده بودم و آب روی سرم می‌ریخت آنقدر آبش گرم وخوب بود که زیر آبشار خوابم گرفته بود، کودکم هم آنجا توی آب بود اومد سمتم بغلش کردم و توی بغل خودم فشردمش و شروع کردم تکرار تلقین ها، همه رو گفتم و با یک حال خوب وعالی آسانسور رو سوار شدم و برگشتم تا یک روز عالی رو رقم بزنم🥰🥰

سلام خانم کریمی عزیز صبحتون بخیر حالتون عاالی انشاالله
مدتیشین امروزم عاالی بود صبح با یه کم تنش بیدار شدم اما همه رو از کف دست و بدنم خارج کردم بعد آروم و رها توی آسمون چرخیدم و به طرف آسانسور رفتم وارد شدم دیدم دیوارهای آسانسور با پرده هایی پوشیده شده گفتم گل مریم اینا چیه گفت چیزایی هست که تو دوست داری پرده اول رو زد کنار یک دشت پر از گل نرگس رو دیدم کلی جیغ کشیدم و ذوق کردم گفت بریم بعدی پرده دوم رو کشید یهو تصویر خودم رو دیدم که توی گروه کاریم زده شده و زیرش نوشته تبریک رنک راهبری خانم زارعی این ماه باز شد جیغ کشیدم گل مریمو بغل کردم گفتم من این ماه خیلی تلاش کردم برای این رنک خدایا شکرت،، گل مریم گفت بریم پرده بعد اونو زد کنار وسط یه جشن بودم جشن موفقیت های کاریم بود داشتم برای یه عالمه آدم حرف میزدم چقدر حس خوبی داشتم،، و پرده چهارم رو که زد کنار خانوادم رو دیدم که بعد از مدتها همه درکنار هم هستند میگن و می‌خندن باورم نمیشد این آرزوی همیشگی من بود کلی خوشحال شدم به گل مریم گفتم من لایق همه این چیزا هستم من بهترینم من لایق بهترین اتفاقاتم، به دشت که رسیدم دویدم وسط دشت چندتا نفس عمیق کشیدم گفتم گل مریم کاش میتونستم تمام خانوادم رو یک روز بیارم اینجا حال همشون خوب بشه، رفتم طرف چشمه دیدم از بالای چشمه آب پر از گلبرگ های رنگیه و چندتا سیب هم توی آب دارن میرن یکی از سیب هارو برداشتم گاز زدم شیرینیش رو حس کردم چندتا بچه رو دیدم کنار آب دارن بازی میکنن کودک خودمم بود به گل مریم گفتم چطور بچه ها تونستن بیان تو این دشت و گل مریم گفت چون بچه ها معصومن پر از احساسات پاک هروقت بخوان میتونن بیان اینجا، تلقین ها رو شروع کردم به گفتن یهو دیدم از آسمون هم داره گلبرگ میریزه همینطور که توی تلقین ها گفتم من رها هستم خودم یک گلبرگ دیدم داخل بقیه گلبرگها که همراه نسیم آرومی دارم به اینطرف و اونطرف میرم حس سبکی و آرامش بود تلقین ها که تمام شد توی آسانسور به گل مریم گفتم من دارم میرم که امروز اتفاقات عاالی رقم بزنم میرم تا به تمام آن خواسته هام برسم و با یک حس وحال عااالی از آسانسور خارج شدم تا بهترین روز رو برای خودم بسازم 🥰🥰

درمدیتشن صبحگاهی وقتی خودمو دربالن دیدم کودکیه ۸ ساله خودم هم امروز کنارم بودامروز هردوتامون آروم وپراز عشق وشادی بودیم بالن ماقرمز رنگ با گلهای سفید کوچولو،هردوتامون برای خدا دست تکون میدادیم ،به طرف اسانسور اومدیم امروز اسانسور پراز گلهای رز قرمز وسفید بود رنگین کمان در روباز کرد به من لبخندی زد یه دسته خشکل از رزهای سفید رو بهم داد،وارد دشت شدیم یه طاووس خشکلی که بالهای رنگ رنگی زیباش رو باز کرده بود دیدیم رنگین کمان دستمو گرفت و به طرف طاووس رفتیم پشت سر طاووس هر دوتامون نشستیم وهمراه شما جملات رو تکرار میکردیم یه لحظه دوباره کودکی ۸ ساله خودمو دیدم که توبغلم نشست ودست دور گردنم انداخت منو میبوسید میگفت میخام همینجا بمونم اونم بامن شروع به گفتن جملات کرد .هر جا که شما اسم ناخودآگاه میاوردید رنگین کمان دستم رو محکم میگرفت وفشار میداد بهش میگفتم ممنون که کنارمی وهوای منو داری.وقتی به جمله رها شدن رسیدیم هر سه تایی باهم رها شدیم دراسمان دور هم میچرخیدیم.دوباره وارد اسانسور شدیم تمام گلهای زیبا رو پرپر کردیم وبه روی هم میریختیم یه حس شادی سه نفره رو امروز باخودم رنگین کمان وکودکیم تجربه کردیم .

امروز با انجام مدیتشن صبحگاهی،وقتی خودم رو در بالن دیدم پر از آرامش ،نشاط ،شادابی بودم خوشحال سبک ورها،به طرف اسانسور رفتم رنگین کمان یه لباس بنفش خیلی زیبایی به تن داشت داخل اسانسور نورهای بنفش بود وارد شدم دستامو گرفت سکوت کردیم چشمامونو بستیم وارد دشت شدیم امروز دشت گل یه دست گلهای بنفش خیلی زیبا وبی نظیر بودن بوی خیلی خوبی در دشت به مشام میرسید روی یکی از تپه های پر گل دراز کشیدیم وبه اسمان نگاه میکردیم با شما جملات رو تکرار میکردیم تا جایی که گفتم من رها میشوم به طرف اسمان رهاشدیم دست در دست هم میچرخیدیم وادامه جملات رو تکرار میکردیم .دشت از اون بالا مثل تابلو نقاشی بود که رنگ بنفش کمرنگ وپرنگ رنگ امیزی شده بود بسیار زیبا وپرانرژی ،دوباره به طرف اسانسور اومدیم وباهمان سکوت به طبقه اول رسیدیم .با یه ارامش عالی چشمام رو باز کردم.میدانم که امروز پرازاتفاقات غیر منتظره عالی خواهدبود.ممنونم ازاستاد عزیزم بابت این همه حال خوب.🌹🌹🌹

سلام خانم کریمی عزیز صبحتون بخیر
من امروز مدیتیشن رو که انجام دادم خیلی باحال بود تمام مدت مدیتیشن من خنده رو لبام بود 😅
مدیتیشن رو شروع کردم همه استرس هارو خارج کردم دلم میخواست زودتر وارد آسانسور بشم، وقتی وارد شدم خیلی خوشحال متصدی رو بغل کردم و از اتفاقات خوبی که دیروز داشتم بهش گفتم آنقدر خوشحال بودم که توی آسانسور شروع به رقصیدن کردم و حرف میزدم با متصدی، به دشت که رسیدم همونطور پرهیجان و شلوغ دویدم وسط دشت، (من همیشه دلم میخواسته رقص پای ترک های تبریز رو یاد بگیرم) و دقیقا وسط دشت با گل مریم و من کودک شروع کردیم به رقص پای ترکی خیلی شاد و خندان بودیم یهو بارون گرفت روی سرمون ولی ما همینطور میرقصیدیم و میخندیدیم، دیگه تلقین ها که شروع شد من رفتم روی یه تکه سنگ نشستم و تکرار کردم ولی کودکم با ضمیرناخوداگاهم همچنان در حال رقص بودن بعد از تلقین ها با حس و حال خوب سوار آسانسور شدم و برگشتم تا روز خوبی رو شروع کنم😍😍

سلام خانم کریمی عزیز صبحتون بخیر من امروز مدیتیشن صبحگاهی رو انجام دادم بعد از خالی کردن تنش ها به صورت چندتا بادکنک رنگارنگ رها توی آسمون بودم و اینطرف و اونطرف میرفتم وارد آسانسور شدم با لبخند، به گل مریم گفتم به نظرت امروز اسانسورمون رو چه شکلی کنیم، ((دقیقا انگار خودمون تصمیم میگیریم چه شکلی باشه)) و در کسری از ثانیه شکل های مختلفی که تا حالا توی آسانسور رو داشتم جلوی چشمم اومدن، گل مریم یک دسته گل نرگس قشنگ بهم داد گفت بیا امروز با همین گل میریم منم کلی ذوق کردم عطر نرگس پیچیده بود توی آسانسور به گل مریم با ذوق گفتم خدارو شکر میکنم دیروز پراز اتفاقات خوب بود برام بعد شروع کردم به گفتن اینکه من ارزشمندم من سلامتم من خوشبختم من ثروتمندم اینهارو که داشتم میگفتم یهو خودمو توی یک مسیر نورانی دیدم که داشتم با بالاترین سرعت میرفتم و تمام این چیزهارو داشتم جذب خودم میکردم، ارزشمندی، خوشبختی، ثروت
انگار بازی بچه ها هست با سرعت میرن سکه جمع میکنن منم با سرعت میرفتم اینارو جمع میکردم 😅
بعد رسیدم به دشت پر از گلهای رنگارنگ بود و دیدم رودخونه بالا اومده و داره تمام دشت رو سیراب میکنه پاهام خیس شد و خنکی آب رو احساس کردم توی آن دشت خیس شروع کردم به دویدن و جیغ زدن وخندیدن، بعد روی یک تکه سنگ نشستم و تلقین هارو تکرار کردم و با یک حس وحال خوب سوار آسانسور شدم و برگشتم 🥰🥰

سلام مدیتیشن ها واقعا عالی هستن هم مدیتیشن شب ومدیتیشن صبحگاهی من خیلی نتیجه گرفتم حس خیلی خوبی هست وقتی گوش میدم آرامش عجیبی میگیرم که سریع خوابم میره ممنون از خانم کریمی بزرگوار موفق باشید

سلام صبحتون بخیر خانم کریمی عزیز من امروز به محض بیدار شدن مجبور شدم از خونه بزنم بیرون خیلی ناراحت بودم دلم نمیخواست بدون انجام مدیتیشن روزم رو شروع کنم، توی مسیری که داشتم میرفتم تصمیم گرفتم مدیتیشن رو انجام بدم چشمهام رو بستم باورتون نمیشه به طور کامل صدای شما توی ذهنم اومد وشروع کردم بالن شدم و تنش هارو از کف دستم خارج کردم بعد هم تمام تنش هارو از بدنم خارج کردم و بادکنک صورتی و رها شدم وارد آسانسور پر از گلهای رنگارنگ بود کلی ذوق کردم و گل مریم رو بغل کردم وباز توی مسیر باهاش از آینده میگفتم، تمام مدت صدای شما توی گوشم بود و طبقات رو پایین میرفتیم به دشت که رسیدم خوشحال و رها شروع به دویدن کردم باز من کودک رو آنجا دیدم با آن و گل مریم توی دشت می‌دویدیم میخندیدیم و دنبال هم گذاشته بودیم به طرف چشمه رفتیم وکلی آب روی هم ریختیم بعد کنار چشمه نشستیم من کودک روی پام خوابید من نوازشش میکردم وگل مریم هم داشت موهامو شونه می‌کرد شروع کردم به تلقین ها صدای شما کاملا توی گوشم بود و تلقین هارو تکرار کردم وبا یک حس وحال خوب وارد آسانسور شدم و برگشتم
مدیتیشنم در حد 10 دقیقه ای شد که توی مسیر بودم اما برام خیلی خیلی جالب بود که بدون اینکه مدیتیشن رو بزارم کاملا صدای شمارو توی ذهنم داشتم و هم تصویرسازی رو انجام می‌دادم و کامل تونستم مدیتیشن رو انجام بدم
اصلا بعدش خیلی حس خوب وعالی داشتم 😍😍😍

سلام
من مدیتیشن صبحگاهی را وقتی انجام میدم یه حس سبکی به من دست میدهد فکر میکنم مانند یک بالن آ زاد و رها میشوم ،بعدش که وارد اون دشت پراز گل میشوم خالی از هر تنش میشم راحت و آزاد خودم را می بینم که روی چمن دراز کشیدم ،متصدی آسانسور را به شکل یک پیرمرد مهربون تصور کردم که من را راهنمایی میکنه ومن را از طبقات مختلف ،عبور میدهد ،هرچه بیشتر از مدیتیشن صبحگاهی استفاده کنم ،تصویر سازی های جدید تری میتونم انجام بدهم ،از همه مهم تر صدای آ رام بخش خانم کریمی درکنار یک آ هنگ ملایم ،هست که من را بیشتر به عمق خودم فرو می برد، واقعا ممنون وشکر گزارم از خدا واستاد مهربونم خانم کریمی عزیز ،پاینده وبرقرار باشید.