سفری عمیق به دنیای کودکی و التیام زخم ها
با خرید این محصول
150
امتیاز بگیرید
طبق تحقیقات روان شناسان خیلی از مشکلاتی که افراد در دوران بزرگسالی با آن مواجه هستند ریشه در دوران کودکی و نوجوانی فرد و برآورده نشدن نیازهای هیجانی فرد در این دوران می باشد مثلا نیازبه امنیت ، استقلال ،تفریح و…
اگر این نیاز ها از زمان تولد تا نوجوانی به درستی ارضا نشوند در ذهن کودک تله ها و گره هایی می سازد که مانع رشد و موفقیت فرد خواهد شد و فرد در دوران بزرگسالی با شرایطی مواجه خواهد شد که به نحوی دوران کودکی اش باز آفرینی شود و همان تجربه های تلخ دوران کودکی را به شکل های مختلف و توسط افراد مهم زندگی اش تجربه کند.
در این مدیتیشن با تجسم خلاق و تصویر سازی دوران کودکی به اصلاح خاطرات، تصاویر و باورهای ذهنی در جهت رهایی از تله ها و گره های ذهنی ایجاد شده در دوران کودکی و تربیت دوباره کودک درون و برآورده کردن نیازهای او بپردازیم.
شاید نتوانیم گذشته و آن چیزی که در گذشته برای ما اتفاق افتاده یا انجامش داده ایم را تغییر بدهیم اما می توانیم از تجسم و تصویر سازی برای برنامه ریزی دوباره خاطرات خود استفاده کنیم. به طوری که خاطرات دردناک کودکی درد و رنج کمتر و تاثیر کمتری در زندگی الان ما داشته باشد. با برنامه ریزی مجدد و بازسازی خاطرات کودکی قادر خواهیم بود صحنه های دردناک کودکی را اصلاح کنیم.
ضمیر ناخودآگاه به زمان اعتقادی ندارد برای ضمیر ناخودآگاه شما و وقایعی که در شش ماهگی اتفاق افتادند درست به همان اندازه وقایعی که دیروز اتفاق افتادند مهم و ضروری است ضمیر ناخودآگاه و شخصیت مطلق کودک درونی شما تمام جزئیات را نگه می دارد، این کودک درونی نسبت به بخش های مختلف وجود شما دانشی ندارد او یک کودک است با نیازها توانایی ها و ادراک یک کودک از دنیا.
احساسات دردناکی که در کودکی تجربه کردید و هرگز رفع نشده اند دوباره باز می گردند تا به صورت باورهای مرکزی منفی در مورد خودتان بارها به ذهن شما خطور کند . نیازهای ارضا نشده دورههای پیشین هنوز شما را به آن روزها می برد.
ما قصد داریم از روش تجسم خلاق جهت تربیت دوباره کودک درون به منظور رفع احساسات دردناک قدیمی و برآورده کردن نیازهای کودک استفاده کنیم
مدیتیشن کودک درون را به چه کسانی توصیه می کنم
کسانی که پدر یا مادر خود را در کودکی از دست داده اند
کسانی که کودکی سختی را پشت سر گذرانده اند
کسانی که پدر یا مادر بد اخلاق و بی مهر و محبتی داشته اند
کسانی که ترس از دست دادن عزیزان شون دارند
کسانی که تله و گره های ذهنی دارند
مدیتیشن کودک درون را به چه کسانی توصیه نمی کنم
کسانی که به خوبی احساسات منفی مثل خشم ، استرس و اضطراب را مدیریت می کنند
کسانی که حاضر به هزینه کردن برای زندگی شان نیستند
کسانی که حال و حوصله انجام مدیتیشن را ندارند
کسانی که فکر می کنند از سن و سالاشان گذشته
کسانی که به پرورش ذهن و انجام تمرینات ذهنی اعتقاد ندارند
تفاوت این محصول با محصولات مشابه
این محصول کاملا انحصاری است
تمام محتوا و تصویر سازی ها توسط مدرس تهیه شده است و کاملا انحصاری است
این محصول ترکیبی از تجسم و تصویر سازی ، عبارات تلقینی و شرطی سازی ذهن هست که فقط کافیه قبل از خواب یا بعد از بیداری می تونید اون رو گوش کنید تا کاشت عبارات تلقینی در ذهن ایجاد شود.
12 دیدگاه برای مدیتیشن کودک درون

0 مشتری این آیتم را پیشنهاد میکنند
-
سلام خانم کریمی عزیز این مدیتیشن بی نظیر بود خیلی آرامبخش بود منو غرق دنیای کودکیم کرد و حس های عالی رو باهاش تجربه کردم
2023/07/16خرید تأیید شده -
سلام عرض ادب خدمت خانم کریمی عزیز ودوستان گرامی
من اول مدیتیشن که به صورت بادکنک بودم وبعد در باز شد وداخل پارک بودم یک پارک بزرگ وسرسبز ودل باز ودرختان سبز وزیبا بود اماخودم تنها درپارک بودم در این حین قسمت های مختلف بدنم به صورت نقطه نقطه خارش داشت
وزمانی که از همون اول سراغ کودکی خودم رفتم و خودم رادیدم،متأثر شدم وکمی دگرگون شدم همینکه پیش میرفتم ومادرم بدون اینکه به خواسته ام توجهی کنه ورفت شروع کردم به گریه کردن خیلی عمیق، خیلی خودم رادوست داشتم برای کودک خودم نگران بودم. درهمین حین فرزندم به یادم می اومد واز اینکه من هم یکی دوسالی هست گاهی به خواسته های اون توجه نمی کردم
ونمی فهمیدمش و گر یه میکرد خیلی عذاب وجدان داشتم وبراش نگران شدم. همون موقع در حین اینکه به کودک درون خودم فکر میکردم، داشتم به فرزندم هم فکر میکردم که نباید کاری که با من شده با اون بکنم
وقتی خودم رابزرگسالی خودم به نظرم می اومد یک پیرزن با صورت کاملا چروک وموهای سفید ولباس گشاد می دیدم اما چهره ام یک جورایی بانمک بود وچهره ی مهربونی داشتم. وقتی کودکی ام رابغل کردم
کاملا نرمی دستان وصورت کودکی ام راحس کردم وحتی بوی بدنش هم به مشام میرسید بوی نوزادی میداد. من درحین این مدیتیشن وگفتم آن جملات رابا شما تکرار میکردم، داشتم خیلی عمیق گریه میکردم.
وقتی با کودکی ام حرف میزدم اون داشت میخندید وذوق میزد. ازهمون اولی که توی اتاق رفتم دلم میخواست کودکی خودم رابغل کنم وبوسش کنم، چقدر کودک درون من عزیز وبامزه وسفید بود. بعد از انجام مدیتیشن سردرد عجیبی داشتم.
اما این خوبی را اشت بعد از انجام این مدیتیشن آروم تر شدم وبیشتر سعی میکنم فرزند عزیزم وکودک درون خودم رابیشتر درک کنم وحواسم بهشون باشه وباهاشون مهربان تر باشم.
خدا رو هزا ران مرتبه شکرت بابت نگاه مهربون خودش به زندگی ام که یکی از نشانه هایش پیداشدن شماو گروه شما در زندگی من است.
سپاس بابت وجودتان.2022/05/09 -
درود و احترام . از خوب بودن این مدیتیشن هر چقدر بیان کنم زبان و کلام قاصر است. این مدیتیشن بسیار عالی است و ارتباط گرفتن با دوران کودکی و بالغ با کودک را به صورت بسیار شگفت انگیزی مهیا میکند که هم مانند بقیه موارد و دوره ها و مدیتیشن های دیگر قابل تقدیر و تشکر و قدردانی دارد. وقتی خاطره دوران کودکی را می بینی و بعد بالغ وارد می شود و کودک آسیب دیده و خشمگین و ناراحت را در آغوش میگیرد و تسلی میدهد. هر چه از آرامش و سبکی و حس پرواز بعد از مدیتیشن بیان کنم باز هم کم گفتم و نتایجی که در اعتماد به نفس و خودشناسی و عالی بودنت دارد بسیار زیاد. خدایا صدهزار مرتبه شکرت. من در حین این مدیتیشن اینقدر اشک از چشمانم جاری میشد که بالشتم خیس خیس میشد و بعد که بالغم ،کودکم را در آغوش میگرفت این کودک آسیب دیده و ناراحت اصلا بالغ را رها نمیکرد و همش دست در دست بالغ همراهم بود تا اینکه از مدیتیشن خارج میشدم و این یعنی اینکه چقدر کودک درون ما نیاز به توجه و در آغوش گرفتن دارد. از خانم کریمی عزیز بسیار متشکرم ان شاالله خیر دنیا وآخرت و سلامتی و شادی روزافزون شامل حال خودشان و خانواده محترمشان شود. الحمدلله
2021/12/22 -
درمدیتشن کودکی امروز ،کودک ۸ ساله خودم از همون ابتدا کنارم بود باهم وارد پارک کودکی شدیم بچهایی زیادی تو پارک بازی میکردن اونجا یه حوضچه ابی بود که باهم یه عالمه اب بازی کردیم گفتم همینجا با بچها بازی من زود برمیگردم،وارد خانه ای که در پارک بود شدم اتاقی دیدم که مادرم وارد ان اتاق شد من هم وارد شدم نوزادی سه ماهه بسیار زیبا با لباسی قرمز که شبیه لباسی که به تن خودم بودم رو دیدم مادرم ازاتاق بیرون رفت بغلش کردم و اون گیره های خشکلی که براش اورده بودم تو موهای رنگیش زدم سفید وچشم رنگی خیلی دوست داشتنی بود،جملات رو باشما تکرار میکردم اما امروز برخلاف روزهای قبل اروم بودم ویه حس عالی اونا روتکرار میکردم به کودکم عشق زیادی دادم بوسیدمش ،یه لحظه خودم رو روی تخت دیدم با خود اینده دوباره باهمان لباس سفید وزیبایش،منو در اغوش گرفت وبوسید باهم جملات رو تکرار میکردیم نگرانی نداشتم از اینده زیبایی که دارم برام صحبت کرد خیلی امید وانرژی بهم داد.از اون خونه اومدم بیرون و کودک ۸ ساله خودمو بغل کردم وبوسیدمش گفتم من برای تو بهترین وکاملترین فرد خواهم شد.تو رو عاشقانه دوستت دارم.ممنونم از استاد عزیزم که این همه حس وحال خوب در ابتدای صبح در ما به وجود میارند.🌹🌹🌹
2021/11/07 -
امروز تنش ها واسترسهای کودکیم کمتر شده بود به راحتی توانستم انها رو ازکف دست خودم دور کنم وقتی وارد پارک درونم شدم با کودکی ۸ ساله خودم در پارک بازی میکردیم ازدور خانه ای به چشمم خورد وارد خانه شدم صدای گریه کودک راشنیدم وارد اتاق شدم نوزاد دختری بالباسهای قرمز رنگ پوست سفید ،خیلی خشکل دیدم شیشه شیر را در دهانش گذاشتم وانگشت اشاره منو محکم گرفته بود بغلش کردم دیگه اون حس هایی که روزهای اول داشتم کمتر شده بود خودمو سرزنش نمیکردم ارومتر شده بودم جملات رو با شما تکرار میکردم خوابید بوسیدمش وارام به او گفتم دوستت دارم کودک زیبای من،لحظه ای خودم را روی تخت کودک دیدم که خود اینده من با لباس سفیدوزیبایش موهایم را صاف میکرد وجملات رو همراه شما امروز با عشق تکرار میکردم.امروز خاطرات تلخ کودکی برایم کمرنگ شده بود همشون رو پذیرفته بودم فرارنمیکردم.خود اینده خیلی نوازشم کرد منو در اغوش گرفت ،گفت نگران نباش مشت مشت گلهای بنفشی که در مدیتشن صبحگاهی بود روی سرم میریخت دوباره با یه انرژی عالی چشمام رو بازکردم.اولین کاری که کردم جلو اینه موهام روصاف کردم جملات پرانرژی به خودم گفتم روزم رو شروع کردم.ممنونم از استاد عزیزم که باتمرینهای بی نظیرشون به من یاد دادن که هر روز روزی متفاوت با دیرزوم باشد.🌹🌹
2021/11/04 -
امروز وقتی وارد بالن شدم وقتی به کف دستم نگاه میکردم نمیتونستم تمام خاطرات بد وتلخ کودکی رو کامل از کف دستم بیرون کنم بی اختیار گریه میکردم،یه لحظه خودم رو در اسمان کنار ماه وستاره هایی که اسمان شب روخیلی پرنور کرده بودن دیدم ،وارد پارک کودکیم شدم خودم وکودکی ۸ ساله ام باهم سرسره بازی میکردیم تاب بازی میکردیم رفتیم روی یه نیمکت نشستیم تا نقاشی کنیم خانه ای رو دیدم به کودک ۸ ساله ام گفتم بمان من زود برمیگردم صدای بچه روشنیدم وارد اتاق شدم کودک زیبا رو دیدم که پتویی صورت به رویش بود تا وارد شدم گریه کردمادرم رو دیدم که گهواره بچه راتکان داد وبیرون رفت دوباره گریه کرد خودم بغلش کردم ویه دست لباس صورتی بسیار زیبا رو به تنش کردم بغلش کردم وجملات روباشما تکرار میکردم گریه میکردم کودک رو در بغلم خوابید اونو در گهواره گذاشتم بیرون اومدم یه لحظه خودم در گهواره دیدم بسیار ناراحت وغمگین ،خود اینده با لباس سفید و موهای زیبایش به کنارم امد دستم رو گرفت یه شاخه گل رز قرمز بهم داد باز گریه کردم باهاش حرف زدم ارومم کرد ،حالم بهتر شد.خداحافظی کرد ومن بایه حال خوبی بیدار شدم و شاخه گل رو در دستم احساس کردم.
2021/11/03 -
در مدیتشن کودکی،لحظه ای خودم رو دراسمان روی یه رنگین کمان زیبا دیدم اسمان بوی بسیار خوبی داشت وارد پارک درونم شدم دست در دست کودکی ۸ ساله خودم هردو باهم بازی میکردیم دنبالش میدویدم ناگهان چشمش به خانه افتاد وارد شدم صدای،گریه بچه رو از اتاق شنیدم اما اجازه نداشتم اونو بغل کنم پتوی کوچولوی،صورتی رنگی به رویش بود مادرم وارد شد بچه رو اروم کرد بیرون رفت دوباره گریه کرد اما این دفعه خودم بغلش کردم و دراتاق راه میرفتم تکانش میدادم آروم شد وقتی جملات رو گفتید من گریه میکردم تکرارشون میکردم ناراحت بودم که چرا این همه سال از او دور بودم خاطرات تلخم برای تداعی میشدکودک ارام شد وخوابید.لحظها ای خودم را دیدم که روی تخت خوابیده ناراحت بودم فکرم مشغول یه سری مشکلات بود که خود برترم رو دیدم با یه لباس سفید بسیار زیبا وخوشبو منو دراغوش گرفت جملاتی رو بهم گفت ،اینکه نگران نباش با صبوری وگذشت زمان وتلاشم همه اونا درست میشه ،باشنیدن این حرفها حالم عالی شد.با یه حس خوب چشمام رو باز،کردم.
2021/10/30 -
حالم از مدیتیشن اول عالی بود برای همین زود ذهنم گرم شد و وارد مدیتیشن کودکی شدم آنجا که میگید تمام جهان و زمان با من همراه هست خودم رو دیدم که مثل یک ستاره دنباله دار دورتا دور جهان هستی و کهکشان ها و کائنات رو دارم میچرخم و همه در اختیار من هستند، وارد پارک که شدم همه جا سبز و قشنگ بود انگار بارون اومده بود همه چمن ها و سبزه ها خیس بودند بوی نم خاک همه جا میومد بچه ها رو دیدم که باز پای فواره دارن بازی میکنند چقدر خوشحالن، خودم تا از دور خونه کودکیم رو دیدم به طرفش رفتم باز نوزادی رو دیدم که انگار روی ابرها خوابیده بود درست مثل فرشته ها چقدر معصوم بود یهو شروع به گریه کرد صدای بابا رو شنیدم که به مامان گفت واای این باز شروع به گریه کرد اخه چرا این بچه اینقدر گریه میکنه، ومامان کلافه اومد و منو بغل کرد و توی گهواره ای گذاشت و شروع کرد به تکون دادن تا آروم شه و رفت ومن نوزاد باز شروع به گریه کرد جلو رفتم بغلش کردم و منم باهاش گریه میکردم بهش میگفتم من کنارتم دیگه گریه نکن من همیشه باهاتم هیچوقت رهات نمیکنم نوازشش کردم توی بغل فشردمش و تلقین هارو تکرار کردم،،، ، بعد که دوباره همین اتفاق تکرار شد و من این بار همون نوزاد بودم شروع به گریه کردم گرسنه بودم سردم بود بغل میخواستم مامان توی اتاق اومد کمی به من شیر داد و عجله داشت که به کارهای خونه برسه منو توی گهواره گذاشت و رفت و من باز گریه کردم، من آینده رو دیدم با یک لباس سفید قشنگ اومد و بغلم کرد توی سینه اش فشارم داد چقدر گرم بود و آرامش داشت بهم گفت کنارمه بهم گفت من دوست داشتنی ام بهم گفت هیچوقت تنهام نمیزاره گفت دوستم داره گفت همیشه مراقبمه پر از حس آرامش شدم پر از اعتماد، من آینده من رو توی تخت گذاشت و رفت،. از خونه بیرون اومدم و رفتم به سمت چمن های دشت و روشون دراز کشیدم پر از حس آرامش و امنیت بودم وبعد با همون حس خوب بیدار شدم
2021/10/28خرید تأیید شده -
سلام و درود خدمت دوستان واستاد عزیزم
مدیتیشن کودک درون رو امروز استفاده کردم
اوایل مدیتیشن بود که گریه های من شروع شد به حدی بود که بالشتم خیس شد
وقتی به کودک درونم ارامش دادم و بالغ آمد و با جملات زیبا اطمینان خاطر دادم که همیشه مراقبش هستم و نگران هیچی نباشه گریه های کودک قطع شد و آرامشی وجودش رو گرفت
او دیگر میخندید بالغ عاقل اورا پر از نشاط کرده بود دیگه ترس از رهایی نداشت
ترس از هیچ مشکلی نداشت
وقتی به آرامش رسید من هم به ارامش رسیدم
اینقدر آرام شدم که این حس رو کم تجربه کرده بودم
مدیتیشن فوقالعاده ای بود
سپاسگزارم از خانم کریمی عزیزم بابت تمام زحمت هایی که برلی این مدیتیشن ها می کشند
و آقای کریمی که همیشه مارا یاری میکنند2021/10/27 -
مدیتشن کودکی رو بعداز مدیتشن صبحگاهی انجام دادم،جایی که خودم رو بالن دیدم پرازتنش های کودکی بودم کم کم اونا رو از کف دستم خالی کردم اما نه کامل،یه لحظه خودم رو تو بالاترین نقطه اسمان دیدم خیلی از زمین دور شدم،وقتی وارد پارک شدم خونه ای رو از دور میدیدم واردش شدم اتاقی رو دیدم در بازکردم واردش شدم نوزادی خودم رو دیدم باشنیدن صدای گریه بچه بغض کردم اومدم بغلش کنم مثل اینکه اجازه نداشتم با گریه بچه منم بی اختیار گریه میکردم ،مادرم رو دیدم که وارد اتاق شد بچه رو اروم کرد دوباره رفت گریه بچه شروع شد بغلش کردم شیشه شیر رو در دهانش گذاشتم شروع کردم باهاش حرف زدن وجملات رو تکرار میکردم خیلی گریه میکردم اما در اخر اروم شدم میخندیدبچه رو گذاشتم روی تخت بیرون رفتم صدای قهقهه خندهاش رو میشنیدم.خودم رو روی تخت دیدم که پریشان بودم باز بی اختیار گریه کردم دستهام به حدی سنگین شده بود که نمیشد تکونش بدم .خود اینده رو در یک لباس سفید ویه خانم بسیار پراز ارامش رو دیدم که بالای تختم ایستاده بود اومد کنارم دستمو گرفت نشستم روی تخت خواب منو در اغوش گرفت بوسید وجملاتی که شما میگفتید اونا رو اون به من میگفت منو بوسید از پنجره اتاقم بیرون رفت وقتی اون جملات رو بهم گفت خیلی حالم عالی شد اشکام رو پاک کردم وخیلی پرانرژی بیدار شدم.
2021/10/27 -
استاد مدیتشن کودکی خیلی قشنگ بود هم موسیقی هم محتوای ارام بخشی رو داشت
2021/10/27 -
سلام عزيزم صبحتون بخیر من مدیتیشن کودک درون رو انجام دادم خیلی عااالی بود، اول که چون بعد از مدیتیشن صبحگاهی انجام دادم بدنم خیلی ریلکس و آروم بود وقتی گفتید با کائنات یکی میشید خودم رو توی کهکشان دیدم که دورتادورم پر از نور و ستاره بود خودمو متعلق به اونجا میدیدم به پارک درونم که رفتم یک پارکی رو دیدم پیچ در پیچ راههای باریک همه جا سبز و قشنگ آن حوض وسط پارک خیلی قشنگ بود یه فواره خیلی قشنگ وسط حوض بود وبچه هایی رو دیدم که کنار حوض آب روی هم میریختن و جیغ و شادی میکردن، همه جای پارک پر از زیبایی بود عط گل هارو کامل حس میکردم باد خنکی میومد که حالمو خوب میکرد مسیری سبز رو طی کردم و خونه رو که تصویری از خونه ای که توی آن دنیا اومدم و از مامان تعریفش رو شنیده بودم رو دیدم و اتاقی که من توی آن دنیا اومده بودم یه اتاق با در چوبی، وقتی وارد اتاق شدم نوزادی رو دیدم شبیه فرشته ها توی یه تشک نرم سفید و قنداق صورتی واای چقدر قشنگ بود این بچه چه چهره معصومی داشت ،، شروع به گریه که کرد دلم ریش شد دوست داشتم بغلش کنم و آرومش کنم، مامانم اومد و نوزاد رو بغلکرد و گفت آخه چقدر گریه میکنی کمی شیر بهش داد و رفت و من نگاه آن کودک رو دیدم که پر از خواهش بغل کردن بود، وقتی برگشتم و خودم آن نوزاد شدم وقتی شروع به گریه کرد بغلش کردم سفت به سینه فشردمش نوازشش کردم و بهش گفتم دیگه نترس نگران نباش من برای همیشه کنارتم من تمام حرف ها و خواسته هاتو میفهمم من نمیزارم تنها بمونی من هیچوقت تنهات نمیزارم همیشه،، بعد تمام تلقین های شمارو بهش گفتم، بعد تموم شدنشون یه حس پر از آرامش پر از اطمینان همه وجودمو گرفت حس کردم پشتوانه محکمی دارم دیگه هیچوقت درمونده وتنها نمیشم با یک حس عااالی بیدار شدم و حالم عاالی و پر از آرامشه
2021/10/26خرید تأیید شده
در این مورد یک بازخورد بنویسید